مهندس و معمار کودتای نظامی و خونین اخیر مصر، روزنامه نگار نامدار و نویسندهی سرشناس جهان عرب محمد حسنین هیکل بود، وی به عنوان بنیانگزار دولت پیاده نظام ارتش دوم در مصر شهرت دارد، پس از سقوط دولت پیاده نظام ارتش اول که با بازنشسته کردن مشیر طنطاوی و فریق عنان توسط محمد مرسی در مورخه ۱۲ آگوست ۲۰۱۲ خاتمه یافت،
نوبت دولت پیاده نظام ارتش دوم رسید که ردپای محمد حسنین هیکل و دوستانش در آن مشاهده میشود.
گویی نیروهای مسلح و ژنرال سیسی میانهی چندانی با دموکراسی ندارند؛ چرا که به موجب آن نیروهای نظامی و مسلح نباید در سیاست دخالت نمایند همچنانکه مردم غیرنظامی هم نباید از پایگاهها و مراکز نظامی نزدیک شده و یا فیلمبرداری کنند.
در نظامهای دموکراتیک، دخالت نیروهای مسلح در امور سیاسی ممنوع است همچنانکه پرسنل قوهی قضاییه و قضات و نیروهای پلیس نیز حق دخالت در سیاست را ندارند؛ چرا که زمامداری کشور توسط نیروهای نظامی معمولاً با استبداد و بازگشت به عقب همراه است.
با وجود اینکه دخالت نیروهای ارتش و پلیس در سیاست با مبانی دموکراسی منافات دارد، باز میبینیم شخصیت نامدار جهان عرب، محمد حسنین هیکل، مدافع حضور کودتاییِ نظامیان در سیاست و جامعه میباشد آن هم تنها بدلیل اینکه آقا، چشم دیدن تجربه دموکراسی اسلامی، در کشورهای عربی به ویژه مصر را ندارد.
هیکل در طول حکمرانی حسنی مبارک، علیرغم بیمهریهای فراوانی که در حق او روا داشته، همواره به تثبیت پایههای آن رژیم میپرداخت و پس از تزلزل نسبی پایههای آن، شاگردان و مریدانش را که مانند او از ولاء و عشق بالایی نسبت به مبارک برخوردار بودند فرا میخواند و در جمع آنان بر ضرورت محافظت از رژیم مبارک تأکید میورزید و اظهار میداشت که: کسی به اندازه حسنی مبارک و رژیمش در شرایط کنونی نمیتواند برای مصر مفید باشد.
پس از فروپاشی رژیم مبارک، نامبرده یکی از انبوه کسانی بود که با چرخشی 180 درجهای، در شبکههای تلویزیونی وابسته به باند مخوف پولشویی، موسوم به فلول، حضور پیدا میکرد و از ژنرال مبارک و رژیمش انتقاد میکرد و با قلم فرسایی ویژه و تألیف کتاب، عهد و عصر مبارک را به چالش میکشید و حتی با تقدیم دادخواستهایی به دادستانی کل، مجازات آن مخلوع را خواستار میشدند.
پس از انقلاب عظیم ۲۵ ژوئیه و به قدرت رسیدن اسلامگرایان مصراز جمله اخوان المسلمین، حسنین هیکل که با جنبشهای اسلامی عداوتی دیرینه دارد، با استفاده از آزادی مناسب فراهم شده توسط محمد مرسی، شروع کرد به نشان دادن آن روی دیگرش به مردم مصر و جهان، پس چرخید و چرخید تا سر از ستایش حسنی مبارک که تا دیروز خواستار محاکمهاش بود، در آورد.
هیکل که اصلاً از وضعیت موجود و به قدرت رسیدن دشمنان فکری و ایدئولوژیکش (اسلامگرایان اخوانی) راضی و راحت نبود شروع کرد به قلم فرسایی و تخریب علیه حاکمیت اسلامی و شخص رئیس جمهور، و همچنین دعوت کرد از قوهی قضائیه و مسئولان امنیتی که حسنی مبارک را بیگناه اعلام و آزاد کنند.
هیکل، که به شدت نگران آینده خود و همفکرانش بود، پس ماندههای تحت تعقیب رژیم سابق را سازماندهی کرد و نقشهی راه جدیدی را ترسیم کرد که به موجب آن تلاش جهت بازگرداندن رژیم سابق وآزادی مبارک و خنثی کردن انقلاب صورت گرفته، یک وظیفه و مأموریت اساسی برای همه به شمار میآید.
همچنین در نقشهی راه هیکل آمده بود که هدف به این بزرگی. تلاش جهت فروپاشی رژیم اسلامی و اخوانی، توسل به هر وسیلهای از جمله دروغ و تزویر و همکاری با پس ماندههای فاسد مبارک را توجیه مینماید.
وی از شاگردان و مریدانش که مانند او روزگار خوشی نداشتند، خواست که هر آنچه در توان دارند علیه جماعت اخوان المسلمین و شخص محمد مرسی تبلیغ و تخریب نمایند، نامبرده به منظور مقابله با اسلامگرایان و اخوان المسلمین از رئیس شورای نظامی وقت، مشیر طنطاوی، خواست قدرت را به محمد مرسی – هر چند در انتخابات برنده شده است – واگذر ننماید.
آقای هیکل که از ترس و وحشت حکمرانی اخوان المسلمین، جان در دل نداشت طی مصاحبهای که با وی شده بود گفت: من، واگذاری قدرت به برندهی انتخابات، محمد مرسی، را به صلاح مردم و مملکت نمیدانم و ادارهی کشور توسط شخص مشیر طنطاوی را در شرایط کنونی امری کاملاً منطقی و معقولتر از واگذاری آن به رئیس جمهور منتخب، محمد مرسی میپندارم.
تحلیل این روزنامه نگار عهد مبارک بر این اساس استوار بود که اگر طنطاوی رئیس جمهور شود، حداقل چند نفر از وزیرانش را از دوستان هیکل انتخاب خواهد کرد.
محمد هیکل علاوه بر اینکه در مصاحبهها و مقالهها خواستار حضور ارتش در امور سیاسی مصر بود، حضوراً هم از مشیر طنطاوی میخواست که به جای رئیس جمهور منتخب بر مسند قدرت بنشیند، ولی مشیر طنطاوی بسیار زرنگ تر از این بود که فریب هیکلِ را بخورد، چرا که چنین کاری کودتا محسوب میشود؛ او که در سال ۱۹۵۶ میلادی از دانشکده جنگی فارغ التحصیل شده تا کنون مرتب در عرصههای گوناگون حضور داشته و آنقدر پخته و کار کشته شده که علیرغم وسوسههای شیطانی امثال هیکل و اسامه غزالی حرب (پس مانده رژیم سابق) قدرت را به رئیس جمهور منتخب واگذار نماید.
طنطاوی آنقدر برای شرایط جدید و انقلاب عظیم مردمی، احترام قائل بود که حتی پس از بر کناریش توسط رئیس جمهور منتخب، کوچکترین مقاومت و کارشکنی از خودنشان نداد.
ولی ژانرال سیسی که جانشین طنطاوی شده بود، چون فاقد هرگونه تجربه و اندوخته کاری بود وبیشتر زیراشعهی دوربینها و در جشنوارهها، آفتابی شده بود طُعمه مناسبی بود برای هیکل، تا لااقل بتواند از طریق او به هدفش که عبارت از ناکام گذاشتن و فروپاشی حکومت نوپای اخوانی بود، دست یابد.
هیکل که از هرجهت نسبت به آیندهی اسلام گرایان نوپا، نه تاریخ وگذشته اشان، مظنون و بدبین بود در یکی از مصاحبههایش با روزنامه الاهرام اینگونه آینده را ترسیم میکند: بر پایی حکومت اسلامی در ساحل مدیترانه امکان ناپذیر بوده بلکه محال است. نامبرده که به کارشناس ارشد شبکههای العربیه، التحریر وcbc و... تبدیل شده بوداختلاف وتضاد خود با اخوان المسلمین را اساسی، ریشهای و کاملاً ایدئولوژی دانسته و میگوید: «جریان اسلام سیاسی از آغاز تاکنون با مبانی آزادی اندیشه و تعبیر و دموکراسی مشکل داشته است».
وی در اثبات ادعای بیاساسش میگوید: «مؤسس اخوان المسلمین (حسن البنا) در تعریف اسلام دچار تناقض شده؛ چرا که نامبرده اسلام را دین و دولت معرفی کرده؛ حال اینکه دین و دولت دو امری کاملاً متناقضند، اسلام امری است ثابت، ولی سیاست امری است کاملاً متغیر و سیّال. دین امری است یقینی و اعتقادی ولی سیاست تنها بر گمان و گفتگو استوار است. دین عبارت است از مجموعهای اعتقادات قلبی و اُخروی در حالی که در سیاست از قلب و آخرت خبری نیست».
هیکل که از واژههای چون اسلام و سیاست اسلامی وحشت دارد، اینگونه بر تعریف جامع امام حسن البنا از اسلام پرداخته؛ غافل از اینکه بخش اعظم اسلام متغیر بوده و در اسلام بر گفتگوی بین ادیان و مخالفان تأکید شده، علاوه بر اینکه در اسلام، دنیا و آخرت و قلب و جسم تفکیک ناپذیرند.
محمد حسنین هیکل که اخیراً شرف مهندسی کودتای نظامی اخیر مصر را نیز پیدا کرده و بیانیهها و سخنرانیهای سیسی را شخصاً نگارش میکند و در طول دو سال گذشته، چندین لباس و رنگ عوض کرده، در گذشتههای دورهم، اینگونه زیسته و از خود، خاطرات به یادماندنی به یادگار گذاشته است.
آیا هیکل از گذشتهاش شرم نمیکند، آنگاه که در سمت مشاور نظامی جمال عبدالناصر، شکستهای پی در پی برای ارتش مصر به ارمغان آورد؟ شکستهایی که در فرهنگ نظامی و مردمی به نکبه ی۱۹۶۷ م شهرت یافت، هرچند آقای هیکل که اصطلاح مزبور را با مشورتهایش مناسب نمیدید آن را نکسه نامید.
او که از هر جهت احساس درماندگی و بیچارگی میکرد و در صدد توجیه شکست نیروهای مسلح مصر بود در مقالهای در اهرام نوشت: شکست در مقابل اسرائیل از ضعف ارتش مصر نیست بلکه ارتش اسرائیل شکست ناپذیراست. توجیه مذکور به کام نیروهای مسلح مصر خوش نیامد، لذا پس از چاپ و انتشار مقاله توجیه آمیز هیکل، روزنامهی اهرام در خیابانهای مصر پاره میشد و به نویسنده مقاله (هیکل) توهین میشد.
هرچند هیکل بر مواضع زبونانهاش اصرار میکرد و در روزنامهها از توانایی همه جانبهی ارتش اسرائیل دفاع میکرد، ولی پس از به قدرت رسیدن انور سادات، ارتش مصر پیروزیهای زیادی به دست آورد، عدالت و آزادی نسبی در مصر گسترش یافت. سادات برخلاف جمال عبدالناصر توانست در میدان نبرد پیروز شود، ارتش مصر در این دوره، هویت واقعی خود را بازیافت، صحرای سینا، آن منطقهی استراتژیک و حاصلخیز مصر که از برکت مدیریت جمال و مهندسی هیکل به اشغال اسرائیل در آمده بود، به کنترل نیروهای مسلح مصری درآمد و بار دیگر شعار «الله اکبر» در این صحرای عظیم، طنین افکن شد.
محمد هیکل، که در تزویر حقایق و وارونه نشان دادن آن، ید طولایی داشته و دارد، جمال عبدالناصر را به عنوان رهبر نامی و اسطورهای مصر معرفی میکرد؛ حال اینکه همه او را به عنوان سرکرده کودتای جولای و مؤسس دولت نظامی نخست در مصر میشناختند، ظاهراً امروزه تاریخ بر محمد هیکل تکرار میشود؛ اگر آن روز جمال عبدالناصر را به عنوان یک قهرمان و اسطورهی ملی به خورد مردم مصر میداد، امروزه نیز ژنرال سیسی را تا فراز آسمانها بالا برده و او را به عنوان تنها منجی مصر معرفی میکند.
مشاورهها و حمایتهای جنگجویانه محمد هیکل از ژنرال عبدالناصر و سیسی بسیار شباهت دارد با مشورتهای نویسنده مشهور صهیونیستی، دکتر «برنارد لویس» که با مشورتهای کینه توزانهاش جورج بوش پدر و پسر را در باتلاق جنگ افغانستان و عراق غرق کرد، نامبرده همراه مشاوران صهیونیزم دیگر، بخش عمده بُعد ایدلوژیک مداخله آمریکا در خاورمیانه و مبارزه با تروریسم را مدیریت و طراحی میکرد نامبرده تأثیر به سزایی بر رهبران کاخ سفید داشت به گونهای که میتوان او را دکترین و طراح سیاست مداخله جویانهی آمریکا در منطقه دانست.
او که باز مانده و پس ماندهی صهیونیسم میباشد، جورج بوش را تحریک کرد که پس از حادثهی تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ م جنگی همه جانبه علیه اسلام و مسلمانان در منطقه شروع نماید، نامبرده جنگ علیه تروریسم در کشورهای منطقه را جنگی مقدس معرفی میکرد و در واقع آن را امتداد جنگهای صلیبی برمی شمرد.
لویس با برشمردن مشترکات این دو جنگ چنین میگوید: همانطور که جنگ غرب علیه تروریسم (اسلامگرایان) پس از عملیات تروریستی القاعده بود جنگهای صلیبی نیز که به کشته شدن میلیونها مسلمان منجر شد. در واقع واکنش و دفاعی بود از جانب صلیبیها، بنابراین، آن جنگهای صلیبی و این جنگ امری کاملاً منطقی و طبیعی بوده و نیازی نیست بابت خونهایی که در آن دو جنگ ریخته شده، عذر خواهی صورت گیرد.
مشورتهای جنگجویانه «لویس» برای جورج بوش پدر و پسر تنها به قارههای اروپا و امریکا منحصر نبود بلکه نامبرده نقش یک «پدر خوانده صهیونیستها» را ایفا میکرد و در هرجا سخن از مبارزه با اسلام و اسلامگرایی بود نام استراتژی جامع مبارزه با اسلام و اسلامگرایی او میدرخشد.
«لویس» در جنگ آمریکا علیه عراق و افغانستان نیز به عنوان مشاورعالی جورج بوش رئیس جمهور وقت آمریکا خدمت میکرد.
یکی از روزنامههای معتبر امریکایی ضمن تأکید بر نقش اصلی «لویس» در جنگهای ویرانگر امریکاعلیه افغانستان و عراق چنین نوشته: همزمان با برخورد هواپیمای تروریستی با ساختمان و برج مرکزی دو قلوی تجارت جهانی در نیویورک، لویس همراه جورج بوش و معاونش دیک چنی در یکی از مخفیگاهها، به سر میبرد ، و درهمین دیدارهای داخل مخفیگاه، نظریهی «جنگ تمدنهای آیین مسیح و اسلام» و «خطر تروریسم اسلامی» توسط لویس که قبلاً طراحی شده بود، جهت اجرا به بوش ابلاغ شد.
بیشتر تحرکات و مشورتهای شیطنت آمیز «لویس» شباهت داشت با تحریکات و وسوسههای شیطانی اخیر محمدحسنین هیکل؛ او که شرف معماری کودتای نظامی اخیر مصر را دارد، مدت سه هفته مانده به کودتا، ضمن پشت کردن به مبانی دموکراسی، برای ساقط کردن حکومت نوپای محمد مرسی در آغوش نیروهای مسلح و ژنرال سیسی قرار گرفت و از آنان استمداد کرد.
اشرف عبدالشافی نویسنده و روزنامه نگار مشهور در کتابش «البغاء الصحفی= روزنامه نگاری به سبک فاحشهها» دربارهی شخصیت متغیر و چند رنگ محمد حسنین هیکل نوشته: او در دههی چهل قرن گذشته به عنوان یک شخصیت کاملاً اهل ریا و منافق، در مصر مطرح بود، نامبرده پس از به قدرت رسیدن ملک فاروق به تمجید و تعریف از او پرداخت و پس از به قدرت رسیدن جمال عبدالناصر هم به عنوان ارادتمند و غلام باب او شیرین زبانی میکرد؛ بیچاره هیکل، هیچ که موفق نشد با حرکات ریاکارانه و متظاهرانهاش، دل و درون انورسادات رئیس جمهور وقت مصر را مجذوب خود کند و به او تقرّب جوید، تازه پس از مشخص شدن نیت و انگیزههایش، از کشور دور انداخته شد.
هرچند هیکل از برخورد نامهربانانهی سادات بسیار دل آزرده بود؛ ولی تا سادات زنده بود جرأت نداشت علیه او لب به سخن بگشاید تا اینکه پس از کشته شدن او، هیکل با نگارش کتابی تحت عنوان «خریف الغضب، پاییز خشم» بر سادات و سیاستهایش حمله ور شد.
روزنامه نگار نامدار و درباری مصر، هیکل، در آغاز به قدرت رسیدن حسنی مبارک، چندان مورد مهر و عطوفت او قرار نگرفت، امری که آزارها و درماندگیهای دوران ساداتش را مضاعف میکرد بنابراین با تکلف هم که شده ادای مریدان خالص و خاص مبارک را در میآورد و ناباورانه با اینهمه جفای معبود (ببخشید محبوب) دست و پنجه نرم میکرد، این عقده باطنی او در مقالهها و نامههای «فدایت شوم» او که برای حسنی مبارک نوشته، به وضوح پیداست.
تیرگی روابط هیکل و سیسی
پس از مهندسی کودتا از طرف ژنرال سیسی، محمد هیکل معمار کهنسال کودتا، منتظر تشویق و پاداشهای ویژه از سوی کودتا گران بویژه ژنرال سیسی بود، ولی پس از سپری شدن کمتر از یک هفته، دروغ بودن نظر آن معمار کبیر کودتا، هیکل بر جناب سیسی آشکار شد، بنابراین روی خوشی به سمت هیکل کبیر نداشت، امری که برای وی بسیار آزاردهنده بود.
هیکل در توجیه کودتای نظامی و آرام شدن اوضاع کشور پس از کودتا به ژنرال و همکارانش وعده داده بود که:
اولاً: پس از اعلام کودتا و نقشهی راه از سوی شخص سیسی وزیر دفاع، موافقان محمد مرسی و اخوان که در میدانهای رابعه و نهضت و... تحصن کردهاند پراکنده خواهند شد؛ چرا که جرأت رویارویی با ارتش را ندارند و از ترس تعقیبهای قضایی به خانههایشان باز خواهند گشت، و با این گام مهم، وضعیت داخلی کشور آرام خواهد شد.
ثانیاً: کافی است محمد البرداعی نخست وزیر شود، تا مجامع جهانی در یک چشم برهم زدن، پایان دولت منتخب محمد مرسی را باور کرده و به دولت جدید کودتا اعتراف نمایند.
پس از گذشت بیش از یک ماه، از کودتا و علیرغم تبریک زود هنگام خادم الحرمین الشریفین! به ژنرال سیسی و تهدیدهای مکرر نیروهای مسلح و وزارت کشور، اعتصاب و تظاهرات طرفداران محمد مرسی هنوز در میدانهای گوناگون مصر ادامه دارد و هر روز بر شمار تظاهرکنندگان افزوده میشود.
و از سوی دیگر محمد البرادعی آنقدر در داخل مصر منفور است که به عنوان نخست وزیر پذیرفته نشده، بلکه معاون نخست وزیر شد، پستی که حتی در متمم قانون کودتا هم به آن اشارهای نشده بود. علاوه بر این، پس از گذشت بیش از ۳۰ روز از کودتا هنوز کشورهای غربی با تردید و دلهره نظاره گر آینده کودتا هستند و جز چند دولت امیرنشین، که فاقد هرگونه ارادهی سیاسیاند به دولت کودتا اعتراف نکردهاند.
پس از اینکه پیش بینیهای این مرد کهن و باستانی، غلط از آب در آمد و ژنرال سیسی متوجه شد که فریب تحلیلهای آبکی رهبران شکست خورده و بازندهی جبهه نجات و محمد هیکل را خورده است، اقدام به احضار مهندس کودتا، هیکل، نمود و بابت مشاورههای غلطش که حاکی از فرسودگی درونی اوست، به شدت به او اعتراض کرده و او را توبیخ نمود، امری که باعث شد ژنرال هیکل، مصر و کاخ ۳۰ ستاره سیسی را ترک نماید و اکنون در مکان نامعلومی (البته شاید در امارات متحده و در کنار دوست شفیقش، احمد شفیق) انگشت پشیمانیاش را گاز میگیرد، شاید هم مشغول آماده کردن طرح مشورتی ویژهای است برای ژنرالهای دیگری که مدتهاست از دست مخالفان اسلامگرایشان کلافه شدهاند.
یکی از تحلیلگران مصری بر این باور است که کودتای صورت گرفته، بیانگر این نکته ساده است که ژنرال سیسی بسیار ساده اندیش و احمق بود وگرنه فریب وسوسههای هیکل را نمیخورد؛ چرا که دو سال پیش، ژنرال قذافی رئیس و سرور بسیار گرامی هیکل پس از مشورتهای ویژهی او، روزگارش سیاه شد و علیرغم کشتارهای بسیاری که مرتکب شد بالأخره با قبیحترین شیوه و در حالی که در لولهی فاضلاب، سنگر گرفته بود به دام انقلابیون افتاد.
آیا ژنرال سفاح سیسی نمیترسد مشورتهای هیکل در آینده، کار دستش بدهد؟
آیا نمیداند که در اثر کودتا، به منفورترین چهرهی مصر، حتی منفورتر از برادعی، تبدیل شده است؟
آیا جناب ژنرال نگران آیندهی خود در ارتش و نیروهای مسلح نیست، آیا نمیترسد پس از اینهمه ناکامی، از ارتش دور انداخته شود به طوری که حتی لولهی فاضلاب هم حمایت از او را، ننگ پندارد؟
خبرهایی مبنی بر اسکان خانوادهی ژنرال سیسی در قلعهای در نزدیک فرودگاه بین المللی قاهره نیز مقولهی دستپاچگی و ناکامی ژنرال را تأیید میکند.
آیا اگر ژنرال سیسی میدانست که در اثر کودتای نظامی با مردم درگیر میشود و بالاخره صدها نفر از روزه داران و نمازگزاران را به خاک و خون خواهد کشید، باز هم کودتا و خیانت میکرد؟
آیا وقتی ژنرال بیچاره، اصرار و پافشاری روزافزون طرفداران محمد مرسی در دفاع از محمد مرسی را میبیند و از طرفی هم محقق شدن کمتر از ۱۰ درصد اهداف کودتا را از زبان کارشناسان ویژهاش میشنود، چارهای جز پناه بردن به لولهی فاضلاب را برای خود روا میدارد؟
آیا ژنرال خودباخته نمیداند که تنها راه برون رفت از بحران موجود، پایان دادن به کودتای نظامی است؟
آیا ژنرال سیسی نمیداند که در اثر کودتا، وضعیت مصر آنقدر پیچیده و بغرنج شده که سادهترین راه، برای حل بحران موجود، بازگرداندن مرسی به کاخ ریاست جمهوری است؟
آیا ژنرال سیسی هنوز به این درجه از بلوغ و آگاهی نرسیده که در اثر کودتای هیکلی او، محمد مرسی، به نیلسون ماندلای مصر تبدیل شده؟ اگر نه، چرا سیسی دست به دامان آمریکا میشود تا اخوان و مرسی را به وضعیت موجود و مصالحه متقاعد کند؟
وائل قندیل روزنامه نگار مشهور مصر در تحلیل وضعیت موجود مینویسد: متأسفانه در اثر وسوسههای شیطانی، عدهای معلوم الحال از جمله رهبران جبههی نجات که فاقد کوچکترین جایگاه مردمیاند، ارتش عظیم مصر که سابقهای درخشان و طولانی دارد، با مردمیترین، میانه روترین و منظمترین جریان مصر، «اخوان المسلمین» روبرو شد، رویارویی که در نهایت هزینههای کلان و بیهوده از طرفین را درپی خواهد داشت.
وی همچنین میگوید: هدف اساسی طراحان کودتا، از هم پاشیده شدن ارتش مصر است، که امیدوارم عاقلان و دلسوزان این نهاد ریشه دار، از این رویارویی و صرف هزینههای هنگفت آن جلو گیری نمایند.
عصام سلطان معاون «حزب الوسط» دربارهی عاقبت و سرانجام خیانتهای هیکل در تاریخ مصر میگوید: «خیانتهایی که هیکل در سال ۱۹۵۴ م مرتکب شد پس از ۱۷ سال رسوایی او را به دنبال داشت آنگاه که انور سادات، آن خیانتها را فاش کرد، ولی خیانت اخیر سیسی پس از چند روز بلکه چند ساعت، برملا شد و رسوایش کرد، به گونهای که اکنون سیسی خلوت در مکان نامعلوم را بر حضور در جمع شُرکای کودتائیاش ترجیح میدهد».
نظرات
بدوننام
21 مرداد 1392 - 11:55چرخش ٣٦٠ درجه اي اشتباه است. ١٨٠ درجه درست است. اصلاح بفرماييد.
مدیر
22 مرداد 1392 - 12:12ضمن تشکر از تذکر به جای شما کاربر گرامی، اشتباه مذکور اصلاح میگردد.
ساسان - مهاباد
23 مرداد 1392 - 05:13آفرین بر تو پژوهشگر محترم آقای رسولی کیا که اینگونه بر کسی که اورا بزرگوار می پنداشتیم ولی در اشتباه بودیم اینگونه به موقع می تازی! ای کاش در باره پاپ خائن ازهر و کسان دیگری هم که زمینه این کودتای خونین را فراهم نمودندمطالبی می نوشتی ومارا روشن می نمودی !!
دوستدار مصر
23 مرداد 1392 - 05:17آفرین بر تو که مطالب ناب وتازه را با این ادبیات دوست داشتنی مورد موشکافی قرار می دهی لطفا حزب نور را بیشتر رسوا کنید از عمرو خالد چه خبر؟ خودش رسوا شده یا رسوایش خواهید نمود!!
بدوننام
25 مرداد 1392 - 02:34طعنه زدن و هجو کردن شخصیتهای اسلامی از کارهای همیشگی افرادی چون شماست؛ نه نویسندگان این سایت. رسوایی حزب نور بدیهی است و به خاطر حسادت و طمع قدرت و مشارکت در کودتا و خونهایی که به طبع آن ریخته شد، باید به پیشگاه خداوند غفور توبه کرده و رسما از مواضع اخیرش از اخوان و مردم مصر عذرخواهی کند.